چندوقت پیشا با باباجونی ومامانجونی رفتیم رینه خونه خاله بابام ما با پسرخاله بابام رفت و امد زیادی داریم همه ی مسافرتامونو با اونا میریم هنوز نشده یه مسافرت تنهایی بریم ایندفعه رینهرفتیم بریم سراغ عکسااااااااااااااااااا اینجا بروبچه های خاله ی بابام رفته بودن بیرون زنا تو بودن فقط منو بهار موندیم بین مردا:/ توراه وایسادیم عسل بخریم چند تا عکس هم انداختیم وقتی بیکار میشم:> یه خونه بغلشون هست اونجا جوونا مجرد میگردن که همیشه میرقصیدن پز میدادن ماهم از حرصمون جلوشون اهنگ میزاشتیم میرقصیدیم البته زن و مرد قاطی بودن ایندفعه رفتم اونجا عکسشونو میندازم خونشون یه امارتیه واسه خودشون البته ماهم اهنگ میزاشتی...